یک بسته به دفتر تحریریه میرسد. درون آن ترجمهی فارسی کتاب «کوسهی شکمپر ناقابل دوازده میلیون دلار» نوشتهی دن تامپسون قرار دارد. یک بریدهکاغذ طراحی با دستخطی مواج و رها ضمیمهی آن است: «این کتاب ماجراهای پشتپردهی فروش آثار هنری در دنیاست. در ایران اما معلوم نیست چه خبر است.…
ادامه«. . . اخلاق همچون پیآمد، همچون نشانه، همچون نقاب، همچون ریاکاری، همچون بیماری، همچون بدفهمی؛ اما همچنین اخلاق همچون سببساز، همچون درمان، همچون انگیزاننده، همچون بازدارنده، همچون زهر. . .» «تبارشناسیِ اخلاق»، نیچه، ترجمهی داریوش آشوری جذبهی آدمهای کیمیایی در ناآگاهیشان است: راویِ فیلم مسیر را بلد است و…
ادامهمردی عمامهی سبزش را به شیوهی جنوب خراسان گره زده و در دشتی اخرایی سنگ روی سنگ میچیند. کُپههایی به قد نصف انسان. صدای برخورد سنگها با یکدیگر در سالن شمارهی پنج جشنوارهی سینما حقیقت میپیچد. ریشهای سفیدِ مرد، مواج و تابدار، تا سینهاش میرسد. سالهاست از موطنش دور افتاده…
ادامهدر تاریخ سینما هیچچیز را نمیتوان یافت که به نام یک نفر تمام شده باشد. حتی اختراع سینما هم محصول تلاشی گروهی بود که بخشی از آن در امریکا و بخشی دیگر در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی صورت گرفت. ساخت دوربین فیلمبرداری تنها کار ادیسون نبود، حاصل تلاش مجموعهای…
ادامه