باز هم برق قطع شد. در روزهای پیگیری و نوشتن این گزارش، چندمین بار است. جدولهای اطلاعرسانی خاموشی بهروز نیست، زمان دقیق یا احتمالی اعمال قطعی را همه نمیدانند و لزوماً همیشه برای دو یا چهار ساعت بیبرقی آماده نیستند؛ و البته برای دو یا چهار ساعت قطعی همزمانِ آب بهدلیل ازکار افتادن پمپهای خانگی یا دستکم دسترسی به آب گرم. از تکرار این قطعیها، باتری ذخیرهی آنتنهای تلفن همراه ضعیف شده و بهمحض قطعی برق، دسترسی به تلفن صفر میشود. پس برای انجام مصاحبهها باید در تاریکی و گرمای تابستان صبوری کرد. این گزارش دربارهی انرژی خورشیدی است.
در پنجمین سال پیاپی خشکسالی، گرما و بیآبی و بیبرقی بدتر شده است. از بهار کمبارش امسال که قطعی برق بهدلیل ناترازی انرژی شدیدتر شد، تبلیغ مزرعههای خورشیدی و پنلهای خانگی گل کرده است. برای ما که ناترازی سوخت و انرژی داریم و قرار است زمستان را هم به همین طریق سرکنیم، نور شاید راه نجات است. رایگان و بیضرر. بهکار گرفتن نور و تولید برق از آن البته ارزان نیست. اما وزیر نیرو پویشی برای نصب پنلهای خورشیدی به راه انداخته و مردم را به نصب نیروگاههای پنجکیلوواتی روی بام خانههایشان دعوت کرده است. هر روز خبری تازه از افتتاح مزرعهای جدید در گوشهای از کشور میرسد.
سالهای تاریک
رئیس خانهی محیطزیست اوشان، خیلی پیش از این کمپینهای تبلیغاتی، شش پنل صدوپنجاهواتی روی بام خانه نصب کرد. پنلهای خورشیدی با اسم خانه هماهنگ بود. او در ویلای شخصیاش که موزهای پر از سازههای بازیافتی پلاستیکی است، در روزهای قطعی برق ۱۴۰۲، از خاموشیها باخبر نشد و سیلابی که یک هفتهی تمام برق همسایهها را قطع کرد، برای خانهی او مشکلی پیش نیاورد. اما الآن که پنلها ازکار افتاده، هر روز مثل همسایهها منتظر قطع جریان برق شهری در ساعتی نامشخص است.
تاریخ پر از نقطههای تاریک و دورههای خاموشی است. سیامک زند رضوی، جامعهشناس، میگوید برای صحبت از تاریکیها، باید برگشت به زمانی که جریان برق به ایران رسید؛ به ۱۲۶۴ خورشیدی که نخستین ژنراتور را از روسیه آوردند و روشنایی را به دربار و کمی بعد تا خیابان لالهزار رساندند و بیست سال بعد از این تاریخ که حیدرخان عمواوغلی، تحصیلکردهی روسیهی تزاری، روشنایی را در حرم رضوی برقرار کرد. تا اواخر ۱۳۱۰ کارخانههای خصوصی و دولتی برق ساختمانهای دولتی، خیابانها و کارخانهها و منازل مسکونی طبقات متوسط و بالا را در بعضی شهرها تولید میکردند.۱ «خیلی طول کشید تا برق در زندگی روزمرهی شهروندان و برای رفاه آنان عمومی شد. تقریباً نود سال بعد از رسیدن اولین ژنراتور، در ۱۳۵۴ بسیاری از شهرهای ایران و البته تعداد کمتری روستا برقدار شدند.» تولید برق از دویست میلیون کیلوواتساعت در ۱۳۳۲ به چهارده میلیارد در ۱۳۵۶رسید. نخستین دورهی خاموشیها مربوط به همین زمان است، ۵۶ و ۵۷، سالهای انقلاب.
زند رضوی میگوید: «خاموشیها در این دوره دو دلیل عمده داشت. نخست اینکه ظرفیت تولید نیروگاهها متناسب با مصرف روبهرشد نبود و خطوط انتقال هنوز کاملاً برقرار نشده بود. اما در ۱۳۵۷ عامل دیگری قطعیها را گستردهتر کرد؛ اعتصاب کارکنان نیروگاهها، خطوط انتقال و مناطق توزیع در مراکز شهری سبب شد مردم با کمبود برق و خاموشی مواجه شوند.» او انتشار جدولهای خاموشی را در روزنامههای آن دوران به یاد دارد. «دور بعدی در فاصله ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ بود، جنگ ایران و عراق. بهدلیل استهلاک نیروگاهها و بمباران نیروگاهها و خطوط انتقال. در این سالها کمبود برق را در مناطق شهری و تا حدی در مناطق روستایی تجربه کردیم.»
تقریباً تا سه دهه بعد از این تاریخ -که خانهها به چراغهای گازی مجهز شده بودند- قطع برق مقطعی و بر اثر حادثه بود. در ۱۳۹۹ بار دیگر خاموشیهای برنامهریزیشده به مردم تحمیل شد و از بار این بیبرقی مداوم و گسترده، هم شهروندان خسارت دیدند، هم صنعت.
شرایط این سالها متفاوت از گذشته است. «شبکهی برق گسترده شده و به نقاط دوردست رسیده. برق با زندگی شهری و روستایی عجین شده است. با این قطعیها، روستایی و شهرنشین، هر دو گرفتار شدهاند. یک طرف موتورهای برقی آبیاری مزارع از کار میافتد، یک طرف آسانسور و درهای مکانیکی پارکینگ.»
خورشید میصرفد
ناترازی طولانی حل نشده و دولت، از دو مسیر، پیگیر ترویج اجباری نصب پنل خورشیدی است: یکی الزام نهادهای دولتی به تجهیز ساختمانها به سیستمهای خورشیدی برای کاهش فشار بر شبکهی برق و «الگوسازی استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر، دیگری نسخهی جدید مبحث ۱۹ مقررات ملی ساختمان ایران برای مدیریت انرژی. طبق این سند که نوزدهم تیر ابلاغ شده و از نوزدهم دی لازمالاجراست، همهی ساختمانهای نوساز موظف شدهاند بخشی از انرژی مصرفیشان را از منابع تجدیدپذیر تأمین کنند، وگرنه باید عوارض بپردازند. علیرضا شیرانی، عضو کمیتهی تخصصی مبحث ۱۹ مقررات ملی ساختمان، با حوصله توضیح میدهد که چقدر انرژی کم داریم و منبع جایگزین چطور قرار است به ناترازی جواب دهد.
«باتوجهبه نیاز برقی مردم در شرایط فعلی، با حدود ۲۵ هزار مگاوات کمبود انرژی مواجهیم. این کمبود در همهی فصول یکسان نیست. بلکه در شرایط پیک قلهی مصرف (دو ماه و نیم از تابستان) اتفاق میافتد. نیاز مصرف برق در طول ۲۴ ساعت شبانهروز هم یکسان نیست. ساعتهایی در روز ۲۵ هزار مگاوات ناترازی داریم و ساعتهایی تا پانزده هزار مگاوات. پاسخ به این نیاز روشهای مختلفی دارد؛ نیروگاه حرارتی، بادی و خورشیدی. هر کدامشان جایگزینهایی برای توسعهی شبکهی برق محسوب میشوند و قیمت و دسترسیپذیری متفاوتی دارند. مثلاً با احداث نیروگاه حرارتی میتوان در شب هم از آن برق گرفت. اما نیروگاه خورشیدی در ساعات مشخصی از روز، درصورتیکه هوا ابری نباشد، برق میدهد و نیروگاه بادی فقط زمانهایی که باد میوزد. انتخاب آخر با انجام مطالعات اقتصادی نهایی میشود. باید دید چه چیزی از نظر اقتصاد ملی صرفهی بیشتری دارد.»
اینطور که او میگوید، اجرای نیروگاه حرارتی ممکن است یک سال و نیروگاه سیکل ترکیبی سه سال طول بکشد. «آقایان امیدوارند که نیروگاه خورشیدی را خیلی زود به سرانجام برسانند که این امید هم بیجاست. کمااینکه بعد از یک سال میبینیم کل ظرفیت انرژیهای تجدیدپذیر موجود در شبکه هزار و هفتصد مگاوات است و کل توانی که در ۲۵ مرداد توانستهاند به شبکه تزریق کنند هزار مگاوات، آن هم در ظهر تابستان، نه دم غروب. هفتصد مگاوات را نتوانسته تولید کند.»
برای هزار مگاوات نیروگاه حرارتی چقدر باید پنل خورشیدی باید نصب کرد؟ جواب این است: «بهازای هر هزار مگاوات نیروگاه حرارتی باید دو هزار مگاوات پنل خورشیدی بگذارید و پانزده هزار مگاوات هم به باتری اختصاص دهید که معادل شود.»
شیرانی برای توضیح اعداد و تفاوتها مدام مثال میآورد و میگوید: «مثلاً اگر فرض کنیم هر کیلووات نیروگاه حرارتی ششصد دلار است، هر هزار مگاوات برق ششصد میلیون دلار هزینه دارد. قیمت خورشیدی هم هر هزار مگاوات
۲۵۰ میلیون دلار تمام میشود و قیمت دو هزار مگاوات پنل میشود پانصد میلیون دلار، بهاضافهی پانزده هزار مگاواتساعت باتری که تقریباً هر کیلوواتساعت آن ۱۱۰ دلار است. پس ۱۶۵ میلیون دلار هم برای سیستم ذخیرهی باتری میخواهیم و سرجمع ۶۶۵ میلیون دلار خرج دارد.»
در ظاهر قیمت نیروگاه خورشیدی بیشتر است اما تفاوت در این است که نیروگاه حرارتی سوخت هم میخواهد و نیروگاه خورشیدی با نور کار میکند. «بنابراین خورشیدی میصرفد.» فعلاً صرفه با واردات است. «برای تولیدکنندهی داخلی، جدا از همهی مشکلات تولید، اگر تیراژ فروش پنلها میلیونی نباشد، تولید داخلی اصلاً صرفهی اقتصادی ندارد. در شرایط سیاسی و اقتصادی فعلی نمیتوانیم رقابت کنیم و باید به فکر واردات باشیم.»
در عوالم رویا
بحران جهانی انرژی همه را به تأمین منبع جدید انرژی تجدیدپذیر واداشته است. میان تجدیدپذیرها انرژی خورشیدی پرطرفدارتر است. چین، که دومین اقتصاد بزرگ جهان و البته بزرگترین تولیدکنندهی گازهای گلخانهای است، چهل سال پیش با نصب نخستین پنلهای خورشیدی به این جریان پیوست و هنوز در گسترش زیرساختهای انرژی تجدیدپذیر پرشتاب است. ظرفیت نصبشدهی نیروگاه خورشیدی این کشور از هزار گیگاوات فراتر رفته و معادل نیمی از کل ظرفیت خورشیدی دنیاست؛ بهاندازهی کل مصرف برق اندونزی، ترکیه یا لهستان.۲ بازارهای اروپا با پنلها و قطعات ارزانقیمت چینی وارد رقابت شدهاند و مثل آلمان، پنجمین بازار بزرگ انرژی خورشیدی جهان، از این وضع ضربه دیدهاند.۳ گذشته از اینها، ترکیه در همسایگی ما ظرفیت انرژی خورشیدی خود را به بیش از نوزده گیگاوات رسانده و با اجرای پروژههای خانگی و کمک کسبوکارها توانسته شش درصد کل برقش را از این راه تأمین کند. این کشور قرار است تا ۲۰۳۵ به تولید ۷۷ گیگاوات انرژی خورشیدی برسد.۴
مسؤولان مملکت ما، که همهی این سالها پیشبینی ناترازی را پشت گوش انداخته بودند، افتادهاند پی انرژی جایگزین پاک. در تبلیغات که اینطور بهنظر میرسد. در اخبار اقدامات دولت میگویند ۸۵۴ پروژهی نیروگاه خورشیدی با ظرفیت پنج هزار مگاوات به ارزش کلی ۴۳۲ هزار میلیارد تومان به بهرهبرداری رسیده است. شیرانی میگوید: «در مسؤولان ذهنیت اشتباهی شکل گرفته بود که میتوانند از طریق مدیریت مصرف، ناترازی را مدیریت کنند. در عوالم رویا بودند و نتوانستند.»
تمرکز کشورهای مختلف بر نیروگاههای خانگی است که نه نیازمند هزینهی زمین و توسعهی شبکهی انتقال است و نه گرفتار تلفات انرژی. از دید سیاستگذار هم ارجح است که برق در محل مصرف تولید شود.
طبق قانون جدید ساختوساز، در خانهها و واحدهای مسکونی یا تجاری کوچک، میزان تولید انرژی تجدیدپذیر باید دستکم معادل شش وات بهازای هر مترمربع زیربنا باشد. برای ساختمانهای بزرگ این الزام برابر ده درصد کل مصرف سالانهی انرژی است. در سال دوم و سوم اجرا رقم بالاتر میرود.
«یک سیستم پنجکیلوواتی برای هر آپارتمان جواب میدهد ولی مردم به همین راحتی اجازه نمیدهند که روی سقف خانهشان پنل نصب شود. اگر دولت برقی را که از نیروگاه خانگی تولید میشود گرانتر بخرد، شهروند هم میپذیرد. اما اگر دولت بخواهد نامردی کند و چون مردم به انرژی نیاز دارند، این مابهالتفاوت را نپردازد و به قول خودمان تکخوری کند، مردم استقبال نمیکنند. دولت فکر میکند همینطور الکی است. نه! برای مردم زحمت و دردسر دارد. مثلاً برای عوض کردن قیرگونی باید پنلها را دوباره جمع کرد. باید تمیزش کرد. اگر به هر دلیلی ضربه خورد و شکست، هزینه دارد. اگر دولت هزینه را بپردازد همه برندهاند؛ مردم خوشحالند که درآمدی برایشان ایجاد شده، بار روی شبکه کم میشود و دولت خوشحال است که قیمت تمامشده پایین میآید.»
نصب سیستم خورشیدی روی بام خانهها ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیون تومان خرج دارد و هزینهی تولید هر کیلووات برق، بدون در نظر گرفتن باتری، نزدیک ۲۵۰ دلار است. پیشنهاد شیرانی و همفکرانش این است که بهازای هر کیلوواتساعت برقی که مردم تولید میکنند و به شبکه میدهند، دوازده سنت دلار پول به آنها پرداخته شود، یعنی حدود ۱۲۰ هزار تومان. همین حالا دولت این پول را به سرمایهگذارها میدهد. «ما میگوییم باید این هزینه را به شهروند داد. شهروند هم میتواند یا با سرمایهی خودش یا با گرفتن وام تجهیزات بگیرد.»
دولت وارد شد
دولت به ماجرا وارد شده است. ساتبا (سازمان انرژیهای تجدیدپذیر و بهرهوری از انرژی برق) هر روز فراخوانی جدید منتشر میکند؛ نیروگاههای خانگی، نیروگاههای کوچکمقیاس برای صنایع، کشاورزی و تعاونیها، نیروگاههای بزرگمقیاس. در فراخوانها آمده که طرحها با تسهیلات بانکی، سرمایهگذاری صندوق توسعهی ملی و خرید تضمینی برق حمایت میشود. بااینهمه، سرعت راهاندازی نیروگاههای خورشیدی با شتاب ناترازیها همراه نیست. دستکم پروژههای شرکتهای خصوصی هنوز سروصدا نکرده است.
دو کارشناس انرژی در مناظرهای که پلتفرم آزاد منتشر کرده، دربارهی الزام شهروندان به نصب پنلهای خورشیدی، صحبت میکنند. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی، روی این حرف پافشاری میکند که دولت درک درستی از حکمرانی و وظایف خودش ندارد و هجوم به انرژی خورشیدی برای حل ناترازی را مصداق این ناتوانی میداند. «دستگاه حکمرانی باید اول به این نتیجه برسد که مثلاً باید کمبود برق را با تجدیدپذیرها حل کنیم، بعد مطالعهای جامع روی تجدیدپذیرها انجام دهد که در ایران چه ترکیبی مناسب است. بعد که خورشیدی انتخاب شد کلی مطالعه میخواهد؛ مطالعات آمایشی، مطالعات تطبیق با شبکه و خیلی چیزهای دیگر. من واقعاً مطالعات جامعی در این زمینه ندیدهام. بعد هم باید تسهیلات فراهم کند که سرمایهگذار بخش خصوصی بیاید کار را دست بگیرد، نه دوباره دولت.»
فعالان بخش خصوصی به این معترضند که دولت با آنها رقابت میکند. هاشم اورعی، استادتمام مهندسی برق، در این مناظره میگوید: «آخرین آمار میگوید دوازده هزار مگاوات مجوز انرژی خورشیدی داده شده. همه توی صف صندوق توسعهی ملی هستند. بینشان همان کسی که مجوز داده هم هست: ساتبا. خب معلوم است بقیه را میاندازد کنار و میرود سر صف. مصوبهی شورای عالی اقتصاد به تاریخ پنجم مرداد ۱۴۰۴، که تازه از تنور درآمده، همان خط اول فاتحه را خوانده. نوشته ساتبا سازمانی در وزارت نیرو است که مسؤول تسهیلگری و توسعهی انرژی تجدیدپذیر است ولی خودش میگوید هفت هزار مگاوات را اجرا میکند. سازمانی دولتی میخواهد کار اجرایی کند. از نظر من آخرین کسی که باید کار اجرایی کند سازمان دولتی است. بعد گفته با مشارکت صندوق توسعهی ملی. یعنی برده شورای اقتصاد و دُمش را بسته به دم صندوق توسعهی ملی و آن را هم با خودش شریک کرده… مجوز هم گرفته. میگوید هفت هزار مگاوات به من مجوز بدهید، صندوق توسعهی ملی پول بدهد و شریک باشد. نوشته پول را صندوق میدهد به ساتبا، ساتبا اجرا میکند… شاهکار است. آخرش میگوید وقتی اینها را راه انداختم، میفروشم به بخش خصوصی. کجای دنیا بخش خصوصی اینقدر ابله است که پولش را بدهد و یک کار دولتی را، که از اول تا آخرش از نظر اقتصادی به درد نمیخورد، بخرد؟ بهجرأت میگویم ادامهی این مسیر اشتباه است. با این برنامهها سال آینده وضع برق بدتر است.»
مهدی محقق، کارشناس انرژی و نیرو ریشهی خطر را در ساختار حکمرانی انرژی میبیند، در اینکه دولت با پیچیدن نسخهای یکسان برای همهجا، در نقش مجری پروژه، قدم برمیدارد. او میگوید: «وظیفهی دولت این نیست که مجری پروژهها شود، بلکه باید نقش تنظیمگری، نظارت و حمایت از اقشار آسیبپذیر را ایفا کند. چون قیمت برق در سراسر کشور یکسان است، همهی سرمایهگذاران برای احداث نیروگاه به سمت جنوب کشور میروند؛ جایی که تابش خورشید حدود چهل درصد بیشتر از شمال است. نتیجهی این تمرکز طبیعی بههم خوردن تعادل شبکه، افزایش نیاز به خطوط انتقال و هزینههای پنهان دیگر است. دولت باید هزینههای محیطزیستی را واقعی کند تا سرمایهگذار نتواند در یک منطقه، با شرایط نامناسب، فناوری یا روش نادرست را بهکار گیرد. بهظاهر برای حمایت از اقشار آسیبپذیر، قیمت برق را پایین نگه داشتهاند، اما این در عمل منجر به اتلاف منابع، مصرف بیرویه و ازبین رفتن انگیزهی سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر شده است. دود این سیاستها بیش از همه به چشم همان اقشار کمدرآمد میرود، زیرا منابع طبیعی و ثروتهای بیننسلی، که متعلق به همهی مردم است، به بدترین شکل ممکن مصرف میشود، بدون آنکه دسترسی پایدار به انرژی برای خانوادههای نیازمند تضمین شود. درحالیکه راهحلهای مقابله با فقر انرژی در جهان مشخص است: شناسایی دقیق خانوارهای نیازمند و ارائهی حمایت هدفمند در قالب یارانهی نقدی، بنهای انرژی یا تخفیف مستقیم در قبوض برق و گاز.»
انرژی خورشیدی مخالفانی هم دارد. سپیده رحمنپور، پژوهشگر تغییر اقلیم، معتقد است «انرژی هستهای با بازدهی بالا و تولید مداوم گزینهی مناسبتری برای تأمین پایدار انرژی در مقیاس کلان است». از نگاه او داشتن سیصد روز آفتابی، بیضرر بودن انرژی خورشیدی برای محیطزیست و کاهش هزینههای انرژی، نباید دلیل اتکای صرف به این روش باشد. «در دوران مواجهه با ابرچالش تغییر اقلیم، انرژی خورشیدی در بهترین حالت مکمل انرژی هستهای است. البته گزینهی خوبی برای مصرف خانوار و مناطق دورافتاده است اما با وجود هزینهی بالای نصب و نگهداری، مردمیسازی آن بدون تسهیلات مالی و فنی، منطقی نیست.»
آب، خاک، ضایعات
نشستن لایهای از گردوغبار، ذرات نمک یا ریزگرد روی سطح پنلها، جلو جذب نور را میگیرد. مهدی محقق میگوید این آلودگیها ممکن است راندمان تولید برق را بین ده تا سی درصد کاهش دهند و در مناطق پرگردوغبار حتی بیشتر. در اروپا که او تجربهی فعالیت در آن را داشته، شستوشوی دستی پنلها تقریباً لازم نیست؛ بارشهای منظم باران سطح پنلها را پاک میکند و غبار سنگینی وجود ندارد. اما در ایران و کشورهای خاورمیانه، گردوغبار، طوفان شن و بارندگی اندک لایهای سخت روی پنل باقی میگذارد که دیگر با باران پاک نمیشود. بنابراین با این کمآبی و غبار، باید روشی مخصوص برای تمیز کردن پنلها داشته باشیم.
استفاده از روشهای سنتی، در اقلیم خشک و نیمهخشک ایران، فشار زیادی به منابع آبی وارد میکند و در پروژههای مختلف کار شستوشو به همین روش دستی انجام میشود. بهگفتهی محقق، برای هر مگاوات پنل خورشیدی، شستوشوی مرسوم با آب ممکن است در هر نوبت هزاران لیتر آب مصرف کند و اگر این کار در مناطق پرغبار بهصورت ماهانه یا حتی هفتگی تکرار شود، مجموع مصرف آب به رقم چشمگیری میرسد. یعنی آنچه قرار بود به محیطزیست کمک کند، فشار دیگری به منابع حیاتی وارد میکند.
با این محدودیتها، در جایی مثل سیستانوبلوچستان که بادهای صدوبیستروزه دارد، و خوزستان که در کانونهای گردوغبار داخلی و خارجی محصور است، بهرهبرداری از نیروگاههای خورشیدی دشوارتر است. اما انتخاب روش مناسب شستوشو مشکل را حل میکند. «در پروژههای کوچکتر معمولاً شستوشوی دستی با آب، در پروژههای بزرگتر سیستمهای نیمهخودکار یا خودکار با برس و اسپری آب و در پروژههای جدید خاورمیانه مانند امارات، عربستان، قطر و عمان، از سیستمهای رباتیک و شستوشوی خشک استفاده میشود.»
او کنار گذاشتن انرژی خورشیدی در مناطق غبارخیز را منطقی نمیداند چون توسعهی انرژی خورشیدی در کنار راهحلهای پایدار برای احیای تالابها، تثبیت خاک و مدیریت منابع طبیعی، به نفع محیطزیست و مردم است. «ایجاد نیروگاههای خورشیدی محلی باعث کاهش نیاز به انتقال برق از فواصل دور میشود، امنیت انرژی مناطق محروم را بالا میبرد و میتواند به رونق اقتصادی و اشتغال محلی کمک کند.» مشکل آنجاست که سیاستگذاران بدون توجه به تفاوتهای اقلیمی و منطقهای، نسخهای واحد برای همهجا میپیچند و «تا زمانی که نسخهی واحد بر کل کشور حاکم باشد، بخشی از پروژهها ناکارآمد خواهند بود».
بعضی مخالفان میگویند ایران روزی گورستان پنلهای خورشیدی خواهد شد اما بهگفتهی محقق، پنلهای خورشیدی بین ۲۵ تا ۳۰ سال عمر مفید دارند و بعد از گذشت این زمان، رفتهرفته توان تولیدیشان کم میشود. از زمان فراگیر شدن استفاده از انرژی خورشیدی از دههی ۲۰۰۰، اغلب پنلها هنوز به پایان عمر مفیدشان نرسیدهاند و حجم واقعی ضایعات پنلهای خورشیدی در جهان هنوز محدود است. البته «انتظار میرود که از دههی ۲۰۳۰ به بعد، بازیافت پنلها به صنعتی پررونق تبدیل شود. تا آن زمان نسل اول پنلها بهتدریج از مدار خارج میشوند و با آمدن نسل جدید پنلها با راندمان بیشتر، پنلهای قدیمی کنار گذاشته میشوند».
تا کی تحمل میکنیم؟
برق دوباره قطع میشود. شیرانی میگوید مسؤولان میخواهند فرافکنی کنند. «دولت دنبال این است که مشکل را به آینده بیندازد. وعدهووعید میدهند که آرامشان کنیم، آرامشان کنیم. هیچ حرکت علمی سیستماتیکی، که بخواهد این مشکل را حل کند، از آنها نمیبینیم. واضح است، وقتی منابع دولت کم است، باید منابع درآمدی ایجاد کند. آقای دولت باید اجازه دهد که بخش خصوصی وارد قصه شود. اگر دستوبال بخش خصوصی را ببندد، شدنی نیست. به مردم میگوید شما نیروگاه بساز و برقش را به من بفروش و من هم هر جوری دوست داشتم با تو برخورد میکنم. بخش خصوصی هم نمیپذیرد. باید سیاستگذاریها را تغییر دهند و به امنیت سرمایهگذاری توجه کنند اما چیزی که میبینم فرافکنی است. یعنی فقط فشار را به مردم وارد میکنند که مردم شما دارید زیاد مصرف میکنید. شما مردم بدی هستید، اما نمیگویند که پول و مالیات این مردم را چطور هزینه میکنند.»
البته او اطمینان دارد که جامعه در مسیر درستی حرکت خواهد کرد، مسیر درستی که از وعدهی سیهزارمگاواتی دولت دور است و «شاید زود پیدا شود یا شاید طول بکشد».
مردم تا کی تحمل خاموشیهای پیاپی را دارند؟ کی صبرشان بهسر میرسد؟ زند رضوی، جامعهشناس، جواب میدهد: «تا منظورمان از تحمل چه باشد! هر موقع که برق میرود، از زنان خانهدار تا کارگران کارخانهها، نانوایان و دستفروشان، مشاغل خرد در مناطق شهری و روستایی و مکانهای تولید، در معرض فشار خاموشی قرار میگیرند. آنها برای مقابله با این روند ترفندهایی را در نظر میگیرند اما قطعیها برایشان خسارتبار است. این صرفنظر از کسانی است که در خانههای خود بهطور مداوم به ابزارهای پزشکی نیاز دارند و آسیب میبینند. مردم تحمل میکنند اما در نهایت میبینید که جایی اعتراض میکنند. مثل اعتراض نانوایان یا تجمع شهروندان در شهرهای مختلف و سر دادن این شعار که زندگی، برق و آب حق ماست. تابآوری مردم به پارامترهای مهم دیگری بستگی دارد اما تجربههای دورههای گذشته نشان داده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم، این وضعیت تحمیلشده به شهروندان نمیتواند برای مدتی طولانی در سکوت و بیعملی تداوم یابد.»
بهصورت نمادین
پنلهای ازکارافتاده روی بام خانهی محیطزیست اوشان فعلاً قرار نیست درست شود. امیررضا منعم معتمدی شش هفت سال پیش برای صرفهجویی در مصرف برق روی سیستم خورشیدی سرمایهگذاری کرد تا در این خانه همهچیز با هم جور باشد. در خانهی عجیبی که چراغ، مبل، مجسمهها، معماری داخلی و محوطهسازی و همهی نقاشیهای دیواریاش با مواد دورریز درست شده است. با ماکتهای پلاستیکی دنکیشوت، پینوکیو، زاغک و روباه. کار دست آقای منعم که روزی در روستایی در تایلند معلم زبان بود و خانهی چوبی سادهای را که در اختیارش گذاشته بودند طوری با ضایعات دورریز پلاستیکی تعمیر و تزئین کرد که دانشآموزان و معلمها گروهگروه برای دیدنش میآمدند. او توانست با مسؤولان جلساتی دربارهی بازیافت خلاق و طراحی پایدار داشته باشد و بعد کارگاههایی در دانشکدهی هنر دانشگاه بوراپا برای دانشجویان برگزار کرد. در این کار مهارت پیدا کرده بود و اوایل دههی نود که برای همیشه به ایران برگشت، خانهی ویلاییاش را پر از سازههای بازیافتی کرد. اینجا هم پررفتوآمد شد. سیستم خورشیدی خانهی محیطزیست فقط چهار سال کار کرد و بعد از کار افتاد. «برای راهاندازیاش سیچهل میلیون هزینه کردم. الآن گرانتر است. خدماتش در منطقهی ما نیست و کار تعمیرش چند بار خرج روی دستم گذاشت. باتریها خراب شد، تعمیرکاری آمد و گفت دانهای پانصد هزار تومان میخردشان. اطمینان نکردم. بعد اینورتر (Inverter) سیستم خراب شد. گفتند تحریم است و قطعاتش نیست. همین دیگر. یک شرکت درستوحسابی نداریم. جنسها همه چینی شده. دیگر از خیرش گذشتم. هدف من این بود که بهعلت نمادین بودن در این خانه انرژی خورشیدی داشته باشم. آنقدر اذیت شدم که تصمیم گرفتم از برق شهری استفاده کنم. الآن هم بهصورت نمادین گذاشتهام بماند چون اینجا خانهموزهی محیطزیست است.»
